سراچه ی ذهن من
سکانسی از زندگی...
چند ثانیه سکوت میکنم بغضم را فرو میخورم و ادامه میدهم با اجازه از روح پدرم و همه ی بزرگترها بله
صدای گریه ی مادرم را میشنوم
حال دلم خوب نیست
دلم هق هق گریه می خواهد
ذلم ...
به جمع برمیگردم و از خدا کمک می خواهم
آری من صبورم و راضی به رضای خداوند
+بله گفتن دو حرف بیشتر ندارد و عوضش یک عمر مسئولیت دارد, برایم دعا کنید بلد شوم همسر بودن را
+چقدر ما انسان ها حقیریم در برابر اراده ی بی انتهای خداوند .سالها نقشه میریزیم و رویا میبافیم و دلمان را قرص میکنیم به قول و قرارهای زمینی و گاهی یادمان می رود اراده ی خداوند مافوق اراده هاست.
+آقا سعید بوی سبزی دارد پر از آینده و امیدواری است ,اخم هایم را میبخشد و مهربان است ,ا ن شاءالله که شرمنده قلب پاکش نشوم
+شهدای مدافع حرم و خانواده هایشان دلم را به آتش میکشد
+اللهم عجل لولیک الفرج.
ششمین سالگرد بهشتی شدنت...
درونم زهرایی هفت ساله نشسته که مدام بهانه میگیرد بابایش را
بهانه میگیرد قهرمان قلبش را، بهانه میگیرد بزرگ مرد احساساتش را
کاش بودی باباي خوبم...
چقد روزهای بعداز تو سخت گذشته است بر زهرايت
دعایم کن باباي مهربونم، برای صبور بودنم دعا کن
دوستت دارم عزیز تر از جانم
دوستت دارم.
حسن ختام سال 94...
شاکرم خدای خوب و مهربانم را بابت اتفاق های خوب و زیبایش!
بوی عید که می آید دلم میگیرد...
این حس و دلتنگی از کودکی تا بحال با من است,
من هیچ وقت شوق و ذوق خرید عید نداشته ام حتی کودکی هایم
بعدها که بزرگ شدم و بهار پدرم را به مهمانی بهشت برد ,دلتنگی ام از عید و بهار عمیق تر شد
همیشه با شوق و ذوق سفره پهن میکنم ولی دلم...
از خودم ناراضی ام, از اینکه چرا اینگونه ام؟! چرا دل و سلیقه ی من شبیه هیچ کس نیست ؟!
از اینکه همیشه دلم بهانه ی چیزهایی را میگیرد, که نیست ,که نمی شود...!
از خودم بابت خیلی چیزها ناراضی ام...!
از خداوند شرمنده ام از اینکه بنده ی خوبی نبوده و نیستم و تازگی ها از مادرم خجالت میکشم.
برایم دعا کنید ,برای دلم ...
برای آرامش روحم دعا کنید ,
نیازمند یک معجزه ام !
یک معجزه ی سبز که مرا دگرگون کند
برایم دعا کنید, شب دلم به صبح برسد
نیازمند دعا هستم ...
+اللهم عجل لولیک الفرج ...
+امیدوارم سالی سرشار از پاکی روح و سلامتی در انتظار شما باشد...
تاروپود قلبم...
پاکی و روشنی همچون آب ها
زیبایی همچون نرگسی ها
به لطافت شبنم های صبحگاهی
به بلندی ابرهای آسمانی
زیباتر از لبخند
سبزتر از باران
بوی صلح میدهی
بوی آرامش
عشق وامدار قلب توست
امید در برق چشمانت
برکت از عطر وجودت
و فرجام نیک در نفس و دعایت
سایه ات مستدام بر جسم و روح ضعیفم
عزیزتر از جانم
مادر...!!
دوستان غائب...
واقعا باید گفت یادش بخیر اینجا را می گویم
یادمه قبل ترها نوشته بودم که ما آدم ها متغیرهای خوبی هستم
و الان چقدر این موضوع روشن و واضح است
نمیدونم چی بگم و از کجا بگم و از کدوم گوشه ی احوالاتم و دلتنگی هایم
فقط میدونم الان اینجام بخاطر شما بخاطر شما دوست های دیروزم
از الان یهویی هایی که باعث شده وبلاگ های قشنگمون خاک بخوره و خاطره بشه بدم میاد
از واتس اپ و تلگرام و اینستاگرام و ....بدم میاد
و البته دلم براشون میسوزه که چندسال بعد اونا هم خاطره میشن و خدا میدونه ما سرگرم چی هستیم
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان دلم برای تک تک شماها تنگ شده است
برای آقا مهران آزاد برادری که اولین لینک من بود
برای مهدی امیری پسرک بازیگوشی که همیشه دلم میخاست تربیتش کنم
برای جناب سرهنگ باقری که احساس میکنم هیچ وقت آبمون ی جوی نرفت که نرفت
برای جناب حاج مجید نصیری که الان یک دوست خانوادگی شده و البته باهاش در ارتباطم
برای علی آقای نازنین که یک جوون واقعی و با ایمان ایرانیه
برای پدر خوبم استاد آخوندی که البته کم و بیش از حالشون باخبرم
برای آبجی پریا و ستاره و ...
برای امید خان برای نوشته های عاشقانه و غمگینش دلم تنگ شده
برای نازنین بانوی زیبا مسافرجونم وجیهه خانوم گللللل
برای برادر خوب و محترم جناب حبیب خان
برای M67جان که چقدر خوب و مهربون بودند و هنوز هم تشریف میارن
و ....
دلم برای وبلاگم و همه ی متعلقاتش تنگ شده
دلم نوشتن میخواهد
کاش بودید کاش...
+این بزرگواران دوستان همیشه در صحنه بودند ببخشید اگه کسی فراموش شد...
پاییز...
چقدر دلتنگ شدن بجاست در این غروب های پر از احساس..!!
هوای پاییزی را دوست دارم حتی دلتنگی هایش را,
هوای ملس پاییزی وادارم میکند تا خاطراتم را قدم بزنم و دلتنگ نداشته هایم بشوم و بیشتر اوقات دلتنگ خودم
پاییز زیباست پاییز ,مهربان است, حساس است
پاییز عاشق پیری است که باید فریادش زد
پاییز را باید سرود, نواخت ,درک کرد , استشمام کرد
پاییز را باید قدم زد, دوست داشت و آغوش گرفت
پاییز را احترام واجب است...!
غروب و شب هایش را باید قدم زد
ستاره های شبش را باید نوازش کرد
برای مهتاب پاییز باید غزل خواند
پاپییز لطیف است ,احساس دارد, پاییز عاشق است
پاییز را باید درک کرد و فریاد زد دلتنگی هابش را
پاییز احساس دارد
پاییز عاشق است
و این منم دختری پاییزی اسیر اینهمه عاشقانه...
از گلایه تا گلایه...
از خودم، واقعیت ها, نصیحت ها ,گوشزدها
مرددم ,آشفته و گاهی خسته
روزها و احساسات نازک من آنقدر آشفته گذشته است که بی حوصلگی هایم مرهمی می خواهد به وسعت قلبم
دلم دلگرمی و همدمی می خواهد از جنس خودم میان همین انسان ها
کسی که مرا با تمام خستگی هایم درک کند و دلتنگی و بغض هایم را دوست بدارد
و همواره مرهمم باشد, مرهم
دلم همراهی می خواهد از جنس خودم که تمام تلخی هایم را دوست بدارد و نوازش کند اخم هایم را
خدای مهربانم گلایه هایم را ببخش !
میدانم بهترین رفیق و همدمم هستی...
همراه و مرهم همیشگی و مطلق هستی ولی دل است دیگر بهانه میگیرد!
تو با خدایی خود به دل نگیر!
و کمکم کن این آشفتگی ها به خیر و زیبایی ختم شود...!!!
+خلاصه خیلی مظلومانه تولد من به فراموشی سپرده شد, خانواده خداروشکر درگیر عروسی بودند و دوستان مجازی هم مسافر سرزمین بی وفایی...
و من و زهرای درونم به این موضوع پی بردیم که در دل و ذهن کسی جایی نداریم البته منهای بانک ملت و جناب نصیری و آقای ش.
البته بعضی ها پیشاپیش تبریک گفته بودند ولی ولی ولی این ششم مهر مهمه.
+پاییز رو دوست دارم,کاش میتوانستم تمام خیابان های پاییزی رو قدم بزنم.
+نارنگی عزیز و خوشمزه خوش آمدی,بوی نارنگی یعنی خوشبختی.
سکانسی از زندگی...
چند ثانیه سکوت میکنم بغضم را فرو میخورم و ادامه میدهم با اجازه از روح پدرم و همه ی بزرگترها بله
صدای گریه ی مادرم را میشنوم
حال دلم خوب نیست
دلم هق هق گریه می خواهد
ذلم ...
به جمع برمیگردم و از خدا کمک می خواهم
آری من صبورم و راضی به رضای خداوند
+بله گفتن دو حرف بیشتر ندارد و عوضش یک عمر مسئولیت دارد, برایم دعا کنید بلد شوم همسر بودن را
+چقدر ما انسان ها حقیریم در برابر اراده ی بی انتهای خداوند .سالها نقشه میریزیم و رویا میبافیم و دلمان را قرص میکنیم به قول و قرارهای زمینی و گاهی یادمان می رود اراده ی خداوند مافوق اراده هاست.
+آقا سعید بوی سبزی دارد پر از آینده و امیدواری است ,اخم هایم را میبخشد و مهربان است ,ا ن شاءالله که شرمنده قلب پاکش نشوم
+شهدای مدافع حرم و خانواده هایشان دلم را به آتش میکشد
+اللهم عجل لولیک الفرج.
+مدیر محترم و بزرگوار چهارراه آفتابی، تولدتون مبارک.